سفر
ای دل آرام بگیر
بار دیگر سفری در پیش است
نه شمال
نه جنوب
سفری سوی غروب
باز هم رشته مهری که گسست
باز هم جام امیدی که شکست
بار دیگر
من وتنهائی شب
من ودرد
من وتب
ای دل آرام بگیر ............
سفری در پیش است
***************************************************
باور
باورم نیست که اینگونه سفر خواهی کرد
از من وعشقی تلخ
ناگهان صرف نظر خواهی کرد
گفته بودند که عشق
می کشد عاشق را
باورم نیست که تو
خانه عشق مرا زیرو زبر خواهی کرد
تو برو می دانم لحظه تلخ وداع
زیرچشمی به من ای دوست نظر خواهی کرد
روزگاری که نه چندان کوتاه
سخت عاشق بودیم
همه جا من با تو،تو با من
لیکن افسوس که امروز
تو بی من تنها
از همان کوچه که صد بار تورا بوسیدم
مثل بیگانه گذر خواهی کرد
تو برو اما من
باورم نیست که اینگونه سفر خواهی کرد
سلام خوبی؟
خیلی قشنگ بود
من بروزم خوشحال میشم سر بزنی
سلام
شعر شما هم قشنگ بود......
همیشه عاشق باشی
سلام
ممنون که خبر دادین
شعر بسیار زیبایی بود اما تلخ
سفر شروع قصه غمگین بی تو بودن
دل نگرانی تا ابد تنها همین سهم منه
وقتی سفر شروع میشه دلواپسی سر میرسه
قصه دوست داشتن ما به فصل آخر میرسه
شاد و پایدار باشی
راستی من آپم سر بزنی به کلبه محقرم خوشحال میشم
سلام
با یاد تو قلبم جان میگیرد.........
من اپم[لبخند][گل]
salam dooste man daste neshtehaye zibaee dari va moafagh bashi be ma ham sari bezan age vaght darin
ya ali
salam jenab man be shoma link dadam albate ege eshkalki nadare age shoma ba tabadole link movafeghin be man link bedin
سلام دوست عزیز
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
همیشه عاشق و همیشه سبز باشید
بزودی آپ میشیم به ما هم سری بزنید
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
.
.
.
خیلی قشنگ بود.امیدوارم روز به روز به طراوت قلمتان افزوده شود.
و ممنون که اومدین.
سلام
من اپم خوشحال میشم سر بزنی
سلام خوبی
خسته ام.............
اپم[لبخند][گل]
سلام ..
.
.
اره .. منم باورم نمی شه .. باور نمی شه .. این همه دعا بی اثر موند .. اینقدر دیر اومد و اینقدر زود رفت ..
فقط با یک فرق .. اونم دیگه از اون کوچه ها رد نمی شه .. رفته اینقدر دور که شاید یادش نیاد چی بوده و چی گذشته ..
و اینکه .. اون ناخواسته این کارو انجام می ده .. اون یه جورایی فکر می کنه که تنهایی حقشه .. یعنی عذابی یه که باید بکشه ..
ولی اون لایق این مجازات نیست .. لایق این تنهایی نیست ..
.
.
اون بی گناهه .. بی گناهه ..
.
.
و این دل منو آتیش می زنه ..
و این منم که هر روز از مسیرهای رد می شم که هزاران خاطره دارم از اونجا .. ولی خوب تا بتونم رد نمی شم .. و یا اینقدر سریع رد می شم .. ( با ماشین ) یا هم تو فکرام عرق می شم .. نمی شه کاری کرد ..
.
.
ولی من امیدم نمرده .. من تلاش می کنم ..
.
.
ممنون اومدین ..
اپم ..
سلام نوشته هایت در میان اکثر وبلاکها بهترند امیدوارم که به نوشتن ادامه بدهی من شام را با اجازه لینک کردم البته به من سر بزن واگر قابل دانستی مرا لینک کنید بی صبرانه منتظر شما هستم قربانت
سلام اقا مهدی من شما را لینک کردم با عرض معذرت فکر کنم وبلاک من در وبلاک شما لینک نشده نگاهی کن