نا مش بر زبانم هر بار که سخن می گو یم
شکلش مقابل چشمانم به هر کجا که می نگرم
هر شب و روز گو یی این روح اوست که در من گام بر می دارد
گویی این او نیست که مرا کُشته است
من او را کشته ام و با خود به هر جا می برم ...
زندگی تکرار زخم کهنه ی دیروز نیست بال های خسته ات را رو به فردا باز کن سلاممتن زیبایی نوشتیموفق باشی
مهدی جان سلام خسته نباشی وبلاگ قشنگی داری بهت تبریک میگم ولی چرا همه را بایک رنگ نوشتی ؟رنگهات را تغییر بده به من هم سر بزن خوشحال میشوم چون آپ کردم
نگاه جدید و زیبایی بود!
سلامخوبی ؟وبلاگ خیلی خوبی داریمن این متن قبلی رو با اجازت تو وبلاگم میذارم موفق باشی
سلامخوبیآبی وبلاگت به آدم آرامش میده ....موفق باشی ...ما رو فراموش نکن ....بای
زندگی تکرار زخم کهنه ی دیروز نیست
بال های خسته ات را رو به فردا باز کن
سلام
متن زیبایی نوشتی
موفق باشی
مهدی جان سلام
خسته نباشی
وبلاگ قشنگی داری بهت تبریک میگم
ولی چرا همه را بایک رنگ نوشتی ؟
رنگهات را تغییر بده
به من هم سر بزن خوشحال میشوم
چون آپ کردم
نگاه جدید و زیبایی بود!
سلام
خوبی ؟
وبلاگ خیلی خوبی داری
من این متن قبلی رو با اجازت تو وبلاگم میذارم
موفق باشی
سلام
خوبی
آبی وبلاگت به آدم آرامش میده ....
موفق باشی ...
ما رو فراموش نکن ....
بای